جدول جو
جدول جو

معنی زکی الدین - جستجوی لغت در جدول جو

زکی الدین
(پسرانه)
پارسا در دین
تصویری از زکی الدین
تصویر زکی الدین
فرهنگ نامهای ایرانی
زکی الدین
(زَ کی یُدْ دی)
صفوه الزهاد و قدوه العباد شیخ الاسلام زکی الدین بن احمد اللوهوری معاصر محمد عوفی که در لباب الالباب چند جای از او نام می برد و از وی نقل قول می کند. رجوع به همین کتاب شود
عبدالعظیم بن ابی الاصبع، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن ابی الاصبع و عبدالعظیم... شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زعیم الدین
تصویر زعیم الدین
(پسرانه)
پیشوا و رهبر دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رکن الدین
تصویر رکن الدین
(پسرانه)
پایه و اساس دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رضی الدین
تصویر رضی الدین
(پسرانه)
پسندیده دین، نام دانشمند و شاعر قرن ششم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زین الدین
تصویر زین الدین
(پسرانه)
عربی آنکه موجب زینت دین و آراستگی دین است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محی الدین
تصویر محی الدین
(پسرانه)
زنده کننده دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نقی الدین
تصویر نقی الدین
(پسرانه)
برگزیده در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صفی الدین
تصویر صفی الدین
(پسرانه)
برگزیده دین، نام عارف نامدار قرن هشتم، صفی الدین اردبیلی
فرهنگ نامهای ایرانی
(رَ ضی یُدْ دی)
پسندیدۀ دین. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ زَ کی یِدْ دی)
محمد بن ابی الحسن علی بن محمد بن یحیی بن علی بن عبدالعزیز. فقیه شافعی دمشقی، ملقب به محیی الدین. قاضی دمشق. او را نزد سلطان صلاح الدین مکانتی بلند بود و آنگاه که سلطان شهر حلب بگرفت او قصیده ای در تهنیت بگفت و سلطان قضاء آن شهر بوی تفویض کرد. ولادت او در 550 ه. ق. به دمشق و وفات هم بدانجا598 بوده است
لغت نامه دهخدا
(صَ یُدْ دی)
ملا صفی الدین، ابن محمد الگیلانی. زرکلی در الاعلام نویسد: وی طبیب بود و به مکه سکونت جست و در آنجا به سال 1010 هجری قمری درگذشت. او را در طب و جز آن مؤلفاتی است، از مؤلفات وی شرح قصیدۀ خمریۀ ابن فارض است. (از الاعلام زرکلی ص 433)
محمود بن ابی بکر ارموی. او راست: ذیل بر النهایه فی غریب الحدیث تألیف ابن اثیر جزوی، صفی الدین به سال 723 درگذشت. (کشف الظنون ذیل النهایه فی غریب الحدیث)
خلیل لاذقی. ابن ابی اصیبعه در کتاب خود دو حکایت از وی نقل کند. (عیون الانباء ج 2 صص 163-168)
لغت نامه دهخدا
(رُنُدْ دی)
یوسف شاه بن اتابک نصرهالدین احمد بن الب ارغوان (اتابک) وی پس از مرگ پدر مدت شش سال در لرستان حکومت راند و با رعایا به عدل و عطوفت رفتار کرد و در سال 714 هجری قمری درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 328). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود
محمودخان ثالث بن ارسلان قلج طمغاج خان بن محمد، از ایلک خانیان ترکستان (مغرب) تاریخ حکومت او به تحقیق معلوم نیست. (فرهنگ فارسی معین بخش اعلام). در کتاب غزالی نامه دورۀ سلطنت او بین 488- 494 آمده است. رجوع به غزالی نامه ص 299 هجری قمری شود
سلیمانشاه از ملوک سلجوقیان روم پسر عزالدین قلیج ارسلان است. وی به سال 579 هجری قمری با فراری شدن برادرش به سلطنت رسید و پس از 23 سال پادشاهی به سال 602 ق. درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). رجوع به تاریخ گزیده چ لیدن صص 482- 484 شود
محمد خوافی. از مشاهیر دانشمندان و رجال و مشایخ قرن نهم هجری قمری و مورد احترام و بزرگداشت رجال و بزرگان معاصر خود بود. مرگ وی بسال 838 هجری قمری در هرات روی داد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 8). رجوع به کتاب رجال حبیب السیر ص 95 شود
سلیمان بن غیاث الدین کیخسرو برادر علاءالدین کیقباد از سلاجقۀ روم است. رکن الدین برادر خود را زهر داد و خود نیز در سال 664 هجری قمری به فرمان اباقاخان مسموم گشت. (از حبیب السیر چ خیام ج ص 540). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود
یا ملک رکن الدین بن تاج الدین. دومین امیر از آل کرت (جلوس: 677 هجری قمری = 1278 میلادی - وفات: 682 هجری قمری = 1283 میلادی). (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تاریخ مغول ص 367 و 368 و 370 و 371 و تاریخ سیستان ص 407 شود
سجاسی. ازمشایخ صوفیه در قرن هفتم هجری قمری بود و شیخ اوحدالدین کرمانی از مریدان او بشمار است. (از حبیب السیرچ خیام ج 3 ص 116). رجوع به فهرست مناقب شیخ اوحدالدین کرمانی چ فروزانفر و شدالازار صص 311- 314 شود
قلج ارسلان چهارم ابن غیاث الدین کیخسروبن علاءالدین کیقباد از سلجوقیان آسیای صغیر (جلوس: 655 هجری قمری وفات 666 هجری قمری). (فرهنگ فارسی معین بخش اعلام). رجوع به جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 205 و 212 شود
صاین هروی اصفهانی. از گویندگان و دانشمندان عصر شاهرخ پسر امیر تیمور بود. رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 19 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و تاریخ عصر حافظ ص 45 و 257 و مادۀ صائن (رکن الدین هروی) شود
یا رکن الدین اسپهبد کبودجامه که با مغولان ساخت و با سلطان محمد خوارزمشاه که در فتح مازندران عم و پسرعم وی را کشته بود به مخالفت پرداخت و سرزمین از دست رفته را پس گرفت. (از تاریخ مغول ص 4)
بیبرس بندقداری، ظاهر، از ممالیک بحری (جلوس: 658 هجری قمری = 1260 میلادی وفات: 676 هجری قمری = 1277 م). (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 71 و 73 شود
رازی. از گویندگان ایران بود. بیت زیر از اوست:
روشن نگشت سوز دل ما به هیچ کس
در گوشۀ فراق غریبانه سوختیم.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
سلطانشاه بن قاوردبن جغری بیک، از سلجوقیان کرمان (جلوس: 467 هجری قمری). (فرهنگ فارسی معین بخش اعلام). رجوع به غزالی نامه ص 303 شود
طغرل بیک محمد بن میکال سلجوقی یمین امیرالمؤمنین. رجوع به طغرل بیک و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 312 و 485 شود
خواجه جوق رکن الدین. (یادداشت مؤلف). رجوع به خواجه جوق و شدالازار ص 255 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 192 شود
اوحدی مراغه ای. رجوع به اوحدی مراغه ای و رکن الدین.... در فهرست کتاب خانه سپهسالار ج 2 صص 486- 489 شود
طغرل بن محمد بن ملکشاه یمین امیرالمؤمنین. رجوع به طغرل (بن محمد...) و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 521 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ضی یُدْ دی)
یوسف بن حیدره بن حسن رهبی، مکنی به ابوالحجاج طبیب، شاگرد ابراهیم سامری است. وی از شرح فصول ابن الطبیب و مختصر ابن ابی صادق تهذیبی ترتیب داده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 263 و 264 و 265 و ج 2 ص 203 شود
رضی الدین بن علاءصدرالحمید تاج الدین محمد بن محمد بن محمد سرخسی حنفی.او راست: محیط رضوی. او سه محیط دارد: 1- ده جلد [کبری] . 2- چهار جلد [وسطی] . 3- دو جلد [صغری] . وفات وی به سال 671 هجری قمری بود. (از یادداشت مؤلف)
محمد بن محمد شفیع مؤلف کتاب ’مطلع’ به زبان فارسی در علم عروض و قافیه و بدیع و معانی و بیان که خود مستوفی دربارشاه عباس ثانی (1077- 1052 هجری قمری) بوده است. رجوع به فهرست کتاب خانه سپهسالار ج 2 ص 450 و 451 شود
رضی الدین خوارزمی. او راست: دره النوء فی شرح خطبه الضوء. رجوع به فهرست کتاب خانه سپهسالار ج 2 حاشیۀ ص 373 شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ بَ تُلْ لاه)
ابن محمد بن عبدالواحد بن رواحهحموی، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به زکی الدین و معروف به ابن رواحه. ناظر و مدرس مدارس موسوم به رواحیه بود (این دو مدرسه یکی در دمشق و دیگری در حلب واقع وهر دو وقف بر شافعیه شده بود). وفات وی به سال 622 هجری قمری اتفاق افتاد. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 9 ص 64)
لغت نامه دهخدا
(زَ نُدْ دی)
عمر بن سهلان ساوی. مؤلف کتاب بصائر نصیریه است که بنام نصیرالدین ابوالقاسم محمود بن ابی توبه مروزی وزیر سلطان سنجر تألیف کرد. در نیشابور اقامت داشت و کتاب شفای ابوعلی رابرای مردم می نوشت و از راه کتابت گذران می کرد. (از غزالی نامه ص 289 و 290). رجوع به تاریخ الحکماء شود
علی بن عبدالسلام. او پس از فرار عزالدین عبدالعزیز (پسر اولجایتو) از طرف ایلخان مغول به حکومت فارس رسید و دو سال در فارس حکومت کرد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 2 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ نُدْ دی)
دهی از دهستان بیلور است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 515 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زَ مُدْ دی)
یحیی بن عبدالله بن محمد بن العمر، ابوالفضل زعیم الدین. فاضل و از وجوه اعیان دولت عباسیان بود. وی به سال 570 هجری قمری در بغداد درگذشت. رجوع به اعلام زرکلی ج 3 ص 1151 شود
لغت نامه دهخدا
ستون دین ستون دین (اسلام)، عنوان بعض بزرگان دین اسلام (از حمله ابواسحق اسفراینی)، لقب بعض امرا و سلاطین. توضیح این لقب در عهد آل بویه از طرف قادر خلیفه عباسی برجلال الدوله اطلاق شده. در عهد سلاجقه لقب مزبور به طغرل بک بهنگام که وارد بغداد شد (رمضان 447 ه ق) و نیز به ابوالحارث سنجار از سلجوقیان ایران در عصر مقتفی لامرالله اطلاق گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
به دین به فرمان دین بردین. یا علی الدین کله. بر همه دین: و آن علم دین حق است که مجموع آن شناخت خداست سبحانه و تعالی به وجدانیت محض و اثبات توحید محض و اثبات توحید مطلق دور از تشبیه و و پاک از تعطیل که مختتم بشرف محل و عبودیت در مقام محمود و خلق عظیم رسول مصطفی محمدست. . و نشریف دین او علی الدین کله. توضیح ماخوذ از آیه 33 سوره 9 (توبه) هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولوکره المشرکون... (اوست که فرستاده پیامبرش را براه راست و آیین حق تا غالب گرداند آنرا بردین همه اش و اگر چه شرک آورندگان کراهت دارند)
فرهنگ لغت هوشیار